رفتن به محتوای اصلی
x

🔰 یادبود سردار شهید سیدحسین موسوی اندانی از شهرستان خمینی شهر

🔸آرام آرام گام بر می داشت. گویی می دانست دیگر اهل خانه را نخواهد دید. از مدخل خانه تا سر کوچه، چند مرتبه برگشت و اهل خانه را نگاه کرد. نیم ساعتی از رفتنش نگذشته بود که در منزل باز شد و آقا حسین وارد حیاط شد. پدر علت بازگشت او را پرسید و او با لبخند همیشگی اش گفت: پلاکم را جا گذاشته بودم.

او میرود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم میرود

🔸حسین در عالم رویا دیده بود که در بیابانی تشنه به دنبال آب می گردد در حالی که ترکش به گردنش اصابت کرده و تشنه از دنیا می رود. این خواب را تنها برای قدیر علی رضایی تعریف کرد و از او خواست برای کسی بازگو نکند.

🔸ماه مبارک رمضان ، سیدحسین، دوربین به دست مشغول شناسایی منطقه برای عملیات رمضان بود. قمقمه آبش خالی و تشنگی بر او چیره شده بود. آقا حسین از عبدالرحمن کرمی تقاضا کرد مقداری آب به او بدهد. هنوز عبدالرحمن چند قدمی از خاکریز دور نشده بود که گلوله توپ دشمن بعثی به خاکریز اصابت کرد.

🔸 گرد و خاک که فرو نشست، عبدالرحمن خود را به سید حسین رساند. خوشحال شد، چرا که تمام بدنش سالم بود. اما وقتی خواست سر او را بلند کند، دستش به خون وی رنگین شد. ترکش گلوله به گردن او اصابت کرده و آقا حسین همانگونه که در خواب دیده بود به شهادت رسید.

🔸 حسین فرماندهی محور انکوش در جبهه شوش را نیز بر عهده داشت و با شایستگی و تدبیر این محور حساس و پرخطر را فرماندهی کرد و باعث پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین شده بود.
روحش شادو راهش پررهرو باد